کلمه جو
صفحه اصلی

قلاس

لغت نامه دهخدا

قلاس . [ ق َل ْ لا ] (ع ص ) (بحر...) دریای کف افکن . (ربنجنی ). دریای بسیارآب کفک انداز. (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || قلنسوه فروش . (ناظم الاطباء). آنکه قلنسوه دوزد.


قلاس. [ ق َل ْ لا ] ( ع ص ) ( بحر... ) دریای کف افکن. ( ربنجنی ). دریای بسیارآب کفک انداز. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || قلنسوه فروش. ( ناظم الاطباء ). آنکه قلنسوه دوزد.

قلاس. [ ق َ سِن ْ ] ( ع اِ ) ج ِ قلنسوة. ( منتهی الارب ). رجوع به قلنسوة شود.

قلاس . [ ق َ سِن ْ ] (ع اِ) ج ِ قلنسوة. (منتهی الارب ). رجوع به قلنسوة شود.



کلمات دیگر: