کلمه جو
صفحه اصلی

کش و رو کردن

فرهنگ فارسی

بچرب دستی دزدیدن و گریختن چنانکه کسی نداند. کش رفتن

لغت نامه دهخدا

کش و رو کردن. [ ک َ / ک ِ ش ُ رَ / روُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) به چرب دستی دزدیدن و گریختن چنانکه کسی نداند. به حیله دزدیدن و چنانکه نبینند بجستن. دزدیدن و گریختن. کش رفتن. ( یادداشت مؤلف ).


کلمات دیگر: