کلمه جو
صفحه اصلی

قلافه

لغت نامه دهخدا

( قلافة ) قلافة.[ ق ِ ف َ ] ( ع اِمص ) برهم دوزی تخته های کشتی و قیراندودگی درزهای آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). و برهم دوزی سوراخهای کشتی به لیف و قیراندود کردن درزهای آن. ( اقرب الموارد ) و قلافة اسم مصدر است. ( منتهی الارب ).

قلافة. [ ق ُ ف َ ] ( ع اِ ) پوست درخت. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

قلافة. [ ق ُ ف َ ] (ع اِ) پوست درخت . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).


قلافة.[ ق ِ ف َ ] (ع اِمص ) برهم دوزی تخته های کشتی و قیراندودگی درزهای آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). و برهم دوزی سوراخهای کشتی به لیف و قیراندود کردن درزهای آن . (اقرب الموارد) و قلافة اسم مصدر است . (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: