کلمه جو
صفحه اصلی

شناب

لغت نامه دهخدا

شناب . [ ش َ ] (اِخ ) (بمعنی خشک ) نام پادشاه ادمه و او در زمانی که کدرلاعومر بر اراضی سدوم تاخت آورد پادشاه ادمه بود که در عمق سدیم واقع است . (قاموس کتاب مقدس ).


شناب . [ ش ِ ] (اِ) بمعنی شنا. آب ورزی . (از برهان ) (از آنندراج ). رجوع به شنا شود.


شناب. [ ش ِ ] ( اِ ) بمعنی شنا. آب ورزی. ( از برهان ) ( از آنندراج ). رجوع به شنا شود.

شناب. [ ش َ ] ( اِخ ) ( بمعنی خشک ) نام پادشاه ادمه و او در زمانی که کدرلاعومر بر اراضی سدوم تاخت آورد پادشاه ادمه بود که در عمق سدیم واقع است. ( قاموس کتاب مقدس ).


کلمات دیگر: