خنده سرزدن خنده
تبسم تراویدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تبسم تراویدن. [ ت َ ب َس ْ س ُت َ دَ ] ( مص مرکب ) خنده سرزدن. خندیدن :
تبسم میتراود از لب امید پنداری
بشامستان بختم خنده ریز صبحگاهی شد.
تبسم میتراود از لب امید پنداری
بشامستان بختم خنده ریز صبحگاهی شد.
طالب آملی ( از بهار عجم ) ( از آنندراج ).
رجوع به تبسم و ترکیبات آن شود.کلمات دیگر: