کلمه جو
صفحه اصلی

کشانیه

لغت نامه دهخدا

( کشانیة ) کشانیة. [ ک ُ ی َ ] ( اِخ ) نام قریتی است از بلادصغد ( سغد ) به ماوراءالنهر نزدیک خشوفغن و اشتیخن. ( مراصد الاطلاع ). کشانیه آبادترین شهرهای سغد و وسعت آن تقریباً به اندازه وسعت اشتیخن است جز اینکه کرسی کشانیه آبادتر و دارای قرای بیشتر و مردمانش بزرگوارتراند و فواصل روستائی اشتیخن دورتر می باشد... و هردو روستا یعنی اشتیخن و کشانیه در شمال رود سغد واقعاند. ( ترجمه صورة الارض ص 227 ). در معجم البلدان این شهر بمنزله قلب شهرهای صغد آمده و فاصله آن را تا سمرقند دوازده فرسخ بیان کرده است. سمعانی منسوب بدین ناحیت را کشانی ذکر کرده است. رجوع به کشانی شود.

کشانیة. [ ک ُ ی َ ] (اِخ ) نام قریتی است از بلادصغد (سغد) به ماوراءالنهر نزدیک خشوفغن و اشتیخن . (مراصد الاطلاع ). کشانیه آبادترین شهرهای سغد و وسعت آن تقریباً به اندازه ٔ وسعت اشتیخن است جز اینکه کرسی کشانیه آبادتر و دارای قرای بیشتر و مردمانش بزرگوارتراند و فواصل روستائی اشتیخن دورتر می باشد... و هردو روستا یعنی اشتیخن و کشانیه در شمال رود سغد واقعاند. (ترجمه ٔ صورة الارض ص 227). در معجم البلدان این شهر بمنزله ٔ قلب شهرهای صغد آمده و فاصله ٔ آن را تا سمرقند دوازده فرسخ بیان کرده است . سمعانی منسوب بدین ناحیت را کشانی ذکر کرده است . رجوع به کشانی شود.



کلمات دیگر: