آب که از درخت و از مشک چکد .
شنانه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( شنآنة ) شنآنة. [ش َن ْ آ ن َ ] ( ع ص ) شَنْأی ̍. ( از اقرب الموارد ). مؤنث شنآن. یقال : امراءة شنآنة؛ زن دشمنی کننده و مخالفت کننده. ( ناظم الاطباء ). || زن دشمن داشته شده و نفرت کرده شده و قولهم : لاباً لشنآنتک ؛ ای لمبغض وقیل هی کتابة عن قولهم لا اباً لک. ( ناظم الاطباء ).
( شنانة ) شنانة. [ ش ُ ن َ ] ( ع اِ ) آب که از درخت و از مشک چکد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
( شنانة ) شنانة. [ ش ُ ن َ ] ( ع اِ ) آب که از درخت و از مشک چکد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
شنانة. [ ش ُ ن َ ] (ع اِ) آب که از درخت و از مشک چکد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
کلمات دیگر: