( قلاعة ) قلاعة. [ ق ِ ع َ ] ( ع اِ ) بادبان کشتی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
قلاعة. [ ق ُ ع َ ] ( ع اِ ) سنگ بزرگ در دشت نرم خاک افتاده. || هر کلوخ یا سنگ برکنده که آن را به دست یا به فلاخن اندازند. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || پاره ای از گل تراشه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || گویند: رمی بقلاعة؛ ای بحجة تسکته. ( اقرب الموارد ).
قلاعة. [ ق ُ ع َ ] ( ع اِ ) سنگ بزرگ در دشت نرم خاک افتاده. || هر کلوخ یا سنگ برکنده که آن را به دست یا به فلاخن اندازند. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || پاره ای از گل تراشه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || گویند: رمی بقلاعة؛ ای بحجة تسکته. ( اقرب الموارد ).