کلمه جو
صفحه اصلی

شمیطه

لغت نامه دهخدا

( شمیطة ) شمیطة. [ ش ُ م َ طَ ] ( اِخ ) ابن عجلان ، مکنی به ابوعبداﷲ و گفته اند ابوهمام. از محدثان است. ( از منتهی الارب ) ( از صفةالصفوة ج 3 ص 258 ). صاحب صفةالصفوة سخنانی پندآمیز از وی نقل کرده ،از آن جمله است : هر کس مرگ را نصب عین قرار دهد نه به تنگی دنیا اهمیتی می دهد و نه به گشایش و فراخی آن. سرمایه مؤمن دین اوست ، هر وقت دینش زایل شد، شخصیت او زایل می شود. در مسافرتها از او جدا نمی شود و مؤمن از آن برای دیگران استفاده نمی کند. خداوندتعالی جهان را با دلتنگی و وحشت نشان گذاشت تا انس مؤمنان و پیروان خدا با خدا باشد. ( از ج 3 صص 258 - 259 ).

شمیطة. [ ش ُ م َ طَ ] (اِخ ) ابن عجلان ، مکنی به ابوعبداﷲ و گفته اند ابوهمام . از محدثان است . (از منتهی الارب ) (از صفةالصفوة ج 3 ص 258). صاحب صفةالصفوة سخنانی پندآمیز از وی نقل کرده ،از آن جمله است : هر کس مرگ را نصب عین قرار دهد نه به تنگی دنیا اهمیتی می دهد و نه به گشایش و فراخی آن . سرمایه ٔ مؤمن دین اوست ، هر وقت دینش زایل شد، شخصیت او زایل می شود. در مسافرتها از او جدا نمی شود و مؤمن از آن برای دیگران استفاده نمی کند. خداوندتعالی جهان را با دلتنگی و وحشت نشان گذاشت تا انس مؤمنان و پیروان خدا با خدا باشد. (از ج 3 صص 258 - 259).



کلمات دیگر: