با خود کشیدن . و بردن .حمل کردن
کشان کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کشان کردن. [ ک َ / ک ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب )با خود کشیدن و بردن. حمل کردن. کشیدن :
اسب خود را یاوه داند آن جواد
و اسب خود او را کشان کرده چوباد.
اسب خود را یاوه داند آن جواد
و اسب خود او را کشان کرده چوباد.
مولوی.
کلمات دیگر: