shunt
شنت
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
معرب کلمه ایست سنت و سانتا است
لغت نامه دهخدا
شنت. [ ش َ ن َ ] ( هزوارش ، اِ ) بلغت زند و پازند بمعنی سال است و به عربی سنه گویند. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ).
شنت. [ ش َ ] ( معرب ، اِ ) معرب کلمه «سنت » و «سانتا» است. کلمه ای است که «سانتا» ی ِ اسپانیایی و ایتالیایی را بدان تعریب کرده اند و عده ای از شهرهای اسپانیا مبدو به سانتا یا شنت آغازد. ( یادداشت مؤلف ). شهرها و دژهای متعددی به این نام مبدوند که اکثر از اعمال اندلسند: شنت اشتانی. شنت اولالیه. شنت بریة. شنت بیطرة. شنتجالة. شنترین. شنت طولة. شنتغنش. شنت قبلة. شنت مریة. شنت یاقب. رجوع به معجم البلدان و دائرة المعارف اسلام شود.
شنة. [ ش َن ْ ن َ ] ( ع اِ ) شَن . مشک کهنه دریده. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ).
شنة. [ ش َن ْ ن َ ] ( اِخ ) لقب وهب بن خالد جاهلی و ذوالشنة وهب بن خالد است که رهزنی میکرد و با خود شَنّة ( مشک کهنه دریده ) میداشت. ( از منتهی الارب ).
شنت. [ ش َ ] ( معرب ، اِ ) معرب کلمه «سنت » و «سانتا» است. کلمه ای است که «سانتا» ی ِ اسپانیایی و ایتالیایی را بدان تعریب کرده اند و عده ای از شهرهای اسپانیا مبدو به سانتا یا شنت آغازد. ( یادداشت مؤلف ). شهرها و دژهای متعددی به این نام مبدوند که اکثر از اعمال اندلسند: شنت اشتانی. شنت اولالیه. شنت بریة. شنت بیطرة. شنتجالة. شنترین. شنت طولة. شنتغنش. شنت قبلة. شنت مریة. شنت یاقب. رجوع به معجم البلدان و دائرة المعارف اسلام شود.
شنة. [ ش َن ْ ن َ ] ( ع اِ ) شَن . مشک کهنه دریده. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ).
شنة. [ ش َن ْ ن َ ] ( اِخ ) لقب وهب بن خالد جاهلی و ذوالشنة وهب بن خالد است که رهزنی میکرد و با خود شَنّة ( مشک کهنه دریده ) میداشت. ( از منتهی الارب ).
شنت . [ ش َ ] (معرب ، اِ) معرب کلمه ٔ «سنت » و «سانتا» است . کلمه ای است که «سانتا» ی ِ اسپانیایی و ایتالیایی را بدان تعریب کرده اند و عده ای از شهرهای اسپانیا مبدو به سانتا یا شنت آغازد. (یادداشت مؤلف ). شهرها و دژهای متعددی به این نام مبدوند که اکثر از اعمال اندلسند: شنت اشتانی . شنت اولالیه . شنت بریة. شنت بیطرة. شنتجالة. شنترین . شنت طولة. شنتغنش . شنت قبلة. شنت مریة. شنت یاقب . رجوع به معجم البلدان و دائرة المعارف اسلام شود.
شنت . [ ش َ ن َ ] (هزوارش ، اِ) بلغت زند و پازند بمعنی سال است و به عربی سنه گویند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ).
کلمات دیگر: