علی حمدانی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
علی حمدانی. [ ع َ ی ِ ح َ ]( اِخ ) ابن حاتم بن احمد یامی ( علی الوحید... ). وی هشتمین و آخرین تن از بنی حمدان یمن بود. در سال 556 هَ. ق. پس از درگذشت پدرش امر حکومت را به دست گرفت و بر صنعاء و حوف و صعدة سلطنت کرد. مردی داهی و هوشمند و شجاع و ادیب بود و بسیاری از شاعران مصری به دربار وی رفتند و به مدح او پرداختند که از آن جمله رشیدبن زبیر بود. او از پیروان اسماعیلیان بود. و در سال 569 هَ. ق. سلسله ایشان به دست ایوبیان منقرض گشت و خود او در سال 597 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی بنقل از اللطائف السنیة ) ( از طبقات سلاطین اسلام ص 84 ). و رجوع به معجم الانساب زامباور ص 183 و 188 شود.
علی حمدانی . [ ع َ ی ِ ح َ ](اِخ ) ابن حاتم بن احمد یامی (علی الوحید...). وی هشتمین و آخرین تن از بنی حمدان یمن بود. در سال 556 هَ . ق . پس از درگذشت پدرش امر حکومت را به دست گرفت و بر صنعاء و حوف و صعدة سلطنت کرد. مردی داهی و هوشمند و شجاع و ادیب بود و بسیاری از شاعران مصری به دربار وی رفتند و به مدح او پرداختند که از آن جمله رشیدبن زبیر بود. او از پیروان اسماعیلیان بود. و در سال 569 هَ . ق . سلسله ٔ ایشان به دست ایوبیان منقرض گشت و خود او در سال 597 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی بنقل از اللطائف السنیة) (از طبقات سلاطین اسلام ص 84). و رجوع به معجم الانساب زامباور ص 183 و 188 شود.
علی حمدانی . [ ع َ ی ِ ح َ ] (اِخ ) مکنّی به ابوالحسن . وی چهارمین تن از امرای حمدانی حلب است که از سال 392 تا 394 هَ . ق .حکومت کرد. (از طبقات سلاطین اسلام ص 101). و نیز رجوع به ابوالحسن (علی حمدانی ) شود.