کلمه جو
صفحه اصلی

فیاش

لغت نامه دهخدا

فیاش. ( ع مص ) بر همدیگر فخرنمودن. ( منتهی الارب ). مفاخرة. ( از اقرب الموارد ).

فیاش. [ ف َی ْ یا ] ( ع ص ) مرد متکبر لافی. || مهتر بسیار فضل و فزونی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فیاش . (ع مص ) بر همدیگر فخرنمودن . (منتهی الارب ). مفاخرة. (از اقرب الموارد).


فیاش . [ ف َی ْ یا ] (ع ص ) مرد متکبر لافی . || مهتر بسیار فضل و فزونی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: