کلمه جو
صفحه اصلی

خدان

لغت نامه دهخدا

خدان. [ خ َ دْ دا ] ( ع اِ ) ج ِ خد. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ) ( از ناظم الاطباء ). رجوع به خد در این لغت نامه شود.

خدان. [ خ ِ ] ( ع مص ) مصدر دیگر مخادنة است و مخادنة؛ مصاحبت و مصادقت است. رجوع به مخادنة در این لغت نامه شود.

خدان. [ خ َ د دا ] ( اِخ ) ابن عامر. وی مردی عرب و از قبیله اسدبن خزیمه بوده است. ( از منتهی الارب ).

خدان . [ خ َ د دا ] (اِخ ) ابن عامر. وی مردی عرب و از قبیله ٔ اسدبن خزیمه بوده است . (از منتهی الارب ).


خدان . [ خ َ دْ دا ] (ع اِ) ج ِ خد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از ناظم الاطباء). رجوع به خد در این لغت نامه شود.


خدان . [ خ ِ ] (ع مص ) مصدر دیگر مخادنة است و مخادنة؛ مصاحبت و مصادقت است . رجوع به مخادنة در این لغت نامه شود.



کلمات دیگر: