کلمه جو
صفحه اصلی

رذام

لغت نامه دهخدا

رذام. [ رُ ] ( ع مص ) مصدر به معنی رَذْم. ( ناظم الاطباء ). روان گردیدن بینی کسی. ( منتهی الارب ). و رجوع به رَذْم شود.

رذام. [ رُ ] ( ع ص ، اِ ) نهال خرمابن آماده ٔغرس. ( ناظم الاطباء ). شاخ انگور نشاندنی. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || مصاحب رذل و ناکس. ( ناظم الاطباء ). مرد ناکس. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). || آوند پر و سرشار. ( ناظم الاطباء ). || پول ناسره. ( از متن اللغة ). || روان از هر چیزی. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ).

رذام . [ رُ ] (ع ص ، اِ) نهال خرمابن آماده ٔغرس . (ناظم الاطباء). شاخ انگور نشاندنی . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || مصاحب رذل و ناکس . (ناظم الاطباء). مرد ناکس . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). || آوند پر و سرشار. (ناظم الاطباء). || پول ناسره . (از متن اللغة). || روان از هر چیزی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ).


رذام . [ رُ ] (ع مص ) مصدر به معنی رَذْم . (ناظم الاطباء). روان گردیدن بینی کسی . (منتهی الارب ). و رجوع به رَذْم شود.



کلمات دیگر: