کلمه جو
صفحه اصلی

زلخه

لغت نامه دهخدا

( زلخة ) زلخة. [ زُل ْ ل َ خ َ ] ( ع اِ ) جای لغزیدن از بالا به نشیب که کودکان بر وی بلغزند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || بیماریی است که در پشت عارض شود و بدان پشت درشت و سطبر گردد تا آنکه حرکت را نتواند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

زلخة. [ زُل ْ ل َ خ َ ] (ع اِ) جای لغزیدن از بالا به نشیب که کودکان بر وی بلغزند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || بیماریی است که در پشت عارض شود و بدان پشت درشت و سطبر گردد تا آنکه حرکت را نتواند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: