خجلت زده شرمسار
خجلت ناک
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خجلت ناک. [ خ ِ ل َ ] ( ص مرکب ) خجلت زده. شرمسار. شرمگین. شرم زده. شرمگن :
بپذیرفت چون از تلخی
اندکی گشته بود خجلت ناک.
بپذیرفت چون از تلخی
اندکی گشته بود خجلت ناک.
عرفی ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: