کلمه جو
صفحه اصلی

زغابه

لغت نامه دهخدا

( زغابة ) زغابة. [ زُ ب َ ] ( ع اِ ) ریزه ترین موی ریزه زرد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || اندک. یقال : مااصبت منه زغابة؛ یعنی نرسیدم از وی چیزی را. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

زغابة. [ زُ ب َ ] ( اِخ ) موضعی است نزدیک مدینه ، غربی مشهد سیدناحمزه رضی اﷲ عنه و یفتح. ( منتهی الارب ). بدون الف و لام نام موضعی در نزدیکی مدینه طیبه. ( ناظم الاطباء ).

زغابة. [ زُ ب َ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک مدینه ، غربی مشهد سیدناحمزه رضی اﷲ عنه و یفتح . (منتهی الارب ). بدون الف و لام نام موضعی در نزدیکی مدینه ٔ طیبه . (ناظم الاطباء).


زغابة. [ زُ ب َ ] (ع اِ) ریزه ترین موی ریزه ٔ زرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || اندک . یقال : مااصبت منه زغابة؛ یعنی نرسیدم از وی چیزی را. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: