خدایی کردن
خداوندی کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خداوندی کردن.[ خ ُ وَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خدایی کردن :
او خود مگر بلطف خداوندیی کند
ورنه ز ما چه بندگی آید پسند او.
او خود مگر بلطف خداوندیی کند
ورنه ز ما چه بندگی آید پسند او.
سعدی ( بدایع ).
|| آقایی کردن. بزرگواری کردن. ریاست کردن. سروری کردن. بزرگی کردن.کلمات دیگر: