کلمه جو
صفحه اصلی

زغبه

فرهنگ فارسی

قریه به شام

لغت نامه دهخدا

( زغبة ) زغبة. [ زُ ب َ ] ( ع اِ ) جانوری است مانند موش. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

زغبة. [زَ ب َ ] ( اِخ ) قریه ای به شام. ( از معجم البلدان ).

زغبة. [ زُ ب َ ] (ع اِ) جانوری است مانند موش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


زغبة. [زَ ب َ ] (اِخ ) قریه ای به شام . (از معجم البلدان ).


دانشنامه عمومی

زغبه (با فتح ز و سکون غ)، انقروی و نیکلسون آن را آسان، و بعضی شارحان، مفت و رایگان معنی کرده اند. زغب در لغت، به معنی موهاست که در گوش روییده، و زغبه جانورکی است مانند موش. در بیت ۳۴۶۰ از دفتر چهارم مثنوی: یا کلام حکمت و سرّ نهان/ اندر آید زغبه در گوش و دهان. پنداری سخنان حکمت به رایگان در گوش می آید و همچون موهای خردی است که در آن می روید. علامه مجلسی در بحارالانوار، روایتی از امام صادق (ع) نقل می کند که در خصوص خلقت فاطمه (س) آنجا که مردم خواهان توضیح بیشتر از پیامبر (ص) هستند، ایشان از کلمۀ زغبه استفاده می کنند، و مولوی زغبه را در برابر سرّ الهی به کار برده تا به نوعی تقابل باطن و ظاهر کلام و حکمت الهی را باز گو کند و درضمن گوشزد کند که برای فهم حکمت های الهی باید به حاملان و بزرگان مراجعه کرد، چون هر کلام، حکمتی است که به رایگان و به راحتی در اختیار دیگران قرار نمی گیرد و تا دیگران پر سشی نکنند، جوابی نخواهند یافت. در بعضی موارد، زغبه موی و عرق هم معنی شده است.



کلمات دیگر: