کلمه جو
صفحه اصلی

تبسان

لغت نامه دهخدا

تبسان. [ ت َ ] ( نف ، ق ) تبسنده. || در حال تبسیدن. رجوع به تبسیدن و تفسیدن شود. ( یادداشت بخط مؤلف ).


کلمات دیگر: