کلمه جو
صفحه اصلی

ردس

فرهنگ فارسی

یکی از جزایر بحر الجزایر در جنوب غربی شبه جزیره اناطولی است که شهری قدیمی نیز بدین نام در آن موجود است.

لغت نامه دهخدا

ردس. [ رَ ] ( ع مص ) سنگ انداختن بر کسی. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). ردس قوم ؛ سنگ انداختن بر ایشان. ( از اقرب الموارد ). سنگ انداختن در چیزی. ( تاج المصادر بیهقی ). || کوفتن دیوار را به مِرداس. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). کوفتن زمین یا دیوار را به مِرداس. ( از اقرب الموارد ). || کوفتن و هموار کردن زمین را. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || بردن چیزی را: رَدَس َ بالشی ٔ. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || به جایی رفتن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). || ریزه کردن سنگ را به سنگ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

ردس. [ رُ دِ ] ( اِخ ) رودس. یکی از جزایر بحرالجزایر در جنوب غربی شبه جزیره آناطولی است که شهری قدیمی نیز بدین نام در آن موجود است. شهر ردس بواسطه زیبایی ابنیه و بزرگی دروازه ها و مجسمه های بسیار که تعداد آن به سه هزار میرسد در دوران تمدن یونان قدیم سخت مشهور بوده است. ( فوستل ). و رجوع به رودس شود.

ردس . [ رَ ] (ع مص ) سنگ انداختن بر کسی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). ردس قوم ؛ سنگ انداختن بر ایشان . (از اقرب الموارد). سنگ انداختن در چیزی . (تاج المصادر بیهقی ). || کوفتن دیوار را به مِرداس . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). کوفتن زمین یا دیوار را به مِرداس . (از اقرب الموارد). || کوفتن و هموار کردن زمین را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بردن چیزی را: رَدَس َ بالشی ٔ. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || به جایی رفتن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || ریزه کردن سنگ را به سنگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).


ردس . [ رُ دِ ] (اِخ ) رودس . یکی از جزایر بحرالجزایر در جنوب غربی شبه جزیره ٔ آناطولی است که شهری قدیمی نیز بدین نام در آن موجود است . شهر ردس بواسطه ٔ زیبایی ابنیه و بزرگی دروازه ها و مجسمه های بسیار که تعداد آن به سه هزار میرسد در دوران تمدن یونان قدیم سخت مشهور بوده است . (فوستل ). و رجوع به رودس شود.



کلمات دیگر: