کلمه جو
صفحه اصلی

زغرته

لغت نامه دهخدا

( زغرتة ) زغرتة. [ زَ رَ ت َ ] ( ع مص ) هلهله کردن. ( ناظم الاطباء ) فریاد شادی برآوردن... فریاد شادی برآوردن با زدن دست بر لبان. ( از دزی ج 1 ص 594 ). رجوع به ماده بعد و زغروتة شود.

زغرتة. [ زَ رَ ت َ ] (ع مص ) هلهله کردن . (ناظم الاطباء) فریاد شادی برآوردن ... فریاد شادی برآوردن با زدن دست بر لبان . (از دزی ج 1 ص 594). رجوع به ماده ٔ بعد و زغروتة شود.



کلمات دیگر: