کلمه جو
صفحه اصلی

خجوجاه

لغت نامه دهخدا

( خجوجاة ) خجوجاة. [ خ َ ج َ ] ( ع ص ، اِ ) زن درازپای. ( ازمنتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || زن درازبالا و کلان استخوان. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ). || زن چاق و جسیم که گاه نیز ترسو است. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( متن اللغة ). || باد سخت وزان. || باد وزان و سخت درپیچان. ( از منتهی الارب ) ( از متن اللغة ).

خجوجاة. [ خ َ ج َ ] (ع ص ، اِ) زن درازپای . (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || زن درازبالا و کلان استخوان . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از متن اللغة). || زن چاق و جسیم که گاه نیز ترسو است . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (متن اللغة). || باد سخت وزان . || باد وزان و سخت درپیچان . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة).



کلمات دیگر: