زغف . [ زَ / زَ غ َ ] (ع اِ) ج ِ زغفة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به زغفة شود.
زغف
لغت نامه دهخدا
زغف. [ زَ ] ( ع اِ ) ابر آب ریخته که پوشاننده آسمان است. || بسیاری آب چاه. || زره فراخ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || افزونی سخن به دروغ. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به ماده قبل شود.
زغف. [ زَ / زَ غ َ ] ( ع اِ ) ج ِ زغفة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به زغفة شود.
زغف. [ زَ غ َ ] ( ع اِ ) ریزه هیزم. || سرشاخهای درخت که نرم و سست باشد. || سر گیاه رمث و عرفج. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
زغف . [ زَ ] (ع اِ) ابر آب ریخته که پوشاننده ٔ آسمان است . || بسیاری آب چاه . || زره فراخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || افزونی سخن به دروغ . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
زغف . [ زَ ] (ع مص ) ریختن باران ابری که پوشانیده بود آسمان را. (ناظم الاطباء). || نیزه زدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بسیار آب گردیدن چاه . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || افزونی سخن به دروغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). افزون کردن به دروغ در حدیث و کلام . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال : زغف لنا فلان کثیراً و زغف کلاماً کثیراً؛ اذا کان کثیر الکلام . (اقرب الموارد). به همه ٔ معانی رجوع به ماده ٔ بعد شود.
زغف . [ زَ غ َ ] (ع اِ) ریزه ٔ هیزم . || سرشاخهای درخت که نرم و سست باشد. || سر گیاه رمث و عرفج . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).