کلمه جو
صفحه اصلی

رذاذ

عربی به فارسی

نم نم باران , ريز باريدن


لغت نامه دهخدا

رذاذ. [ رَ ] ( ع مص ) رَذّ. باریدن باران رذاذ. ( از اقرب الموارد ). رجوع به رَذاذ در معنی اسمی و رَذّ شود.

رذاذ. [ رَ ] ( ع اِ ) باران نرم و ریزه و باران پیوسته ریزه که به غبار ماند. ( ناظم الاطباء ). باران نرم ریزه و هو فوق القطقط، یا باران پیوسته ریزه که به غبار ماند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). باران بزرگ قطره. ج ، رُذَد. ( مهذب الاسماء ). باران ضعیف. متنبی گفته است : «مطر المنایا وابلاً و رذاذا». ( از اقرب الموارد ). || مال اندک ، و از آن است : «فلما ثقل حاذی و نفد رذاذی »؛ ای کثرت عیالی و فرغ مالی القلیل. ( از اقرب الموارد ).

رذاذ. [ رَ ] (ع اِ) باران نرم و ریزه و باران پیوسته ٔ ریزه که به غبار ماند. (ناظم الاطباء). باران نرم ریزه و هو فوق القطقط، یا باران پیوسته ٔ ریزه که به غبار ماند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). باران بزرگ قطره . ج ، رُذَد. (مهذب الاسماء). باران ضعیف . متنبی گفته است : «مطر المنایا وابلاً و رذاذا». (از اقرب الموارد). || مال اندک ، و از آن است : «فلما ثقل حاذی و نفد رذاذی »؛ ای کثرت عیالی و فرغ مالی القلیل . (از اقرب الموارد).


رذاذ. [ رَ ] (ع مص ) رَذّ. باریدن باران رذاذ. (از اقرب الموارد). رجوع به رَذاذ در معنی اسمی و رَذّ شود.



کلمات دیگر: