کلمه جو
صفحه اصلی

ردادی

لغت نامه دهخدا

ردادی. [ رَدْ دا ] ( حامص ) عمل رداد. جبر و رد عظام. به جای بازبردن اندامهاکه از جای خویش بیرون آید. جا انداختن. شکسته بندی. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به رَدّاد و شکسته بندی شود.

ردادی. [ رَدْ دا ] ( ص نسبی ) از انتسابهای اجدادی است. ( از انساب سمعانی ).

ردادی . [ رَدْ دا ] (حامص ) عمل رداد. جبر و رد عظام . به جای بازبردن اندامهاکه از جای خویش بیرون آید. جا انداختن . شکسته بندی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به رَدّاد و شکسته بندی شود.


ردادی . [ رَدْ دا ] (ص نسبی ) از انتسابهای اجدادی است . (از انساب سمعانی ).



کلمات دیگر: