کلمه جو
صفحه اصلی

رذمان

لغت نامه دهخدا

رذمان. [ رَ ذَ ] ( ع اِ ) جماعت اندک. گویند: هو فی رذمان من الناس ؛ یعنی او در میان مردمانی ناافزون است. ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

رذمان. [ رَ ذَ ] ( ع مص ) مصدر به معنی رَذْم.( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). روان گردیدن بینی کسی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به رَذْم شود.

رذمان . [ رَ ذَ ] (ع اِ) جماعت اندک . گویند: هو فی رذمان من الناس ؛ یعنی او در میان مردمانی ناافزون است . (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).


رذمان . [ رَ ذَ ] (ع مص ) مصدر به معنی رَذْم .(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). روان گردیدن بینی کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به رَذْم شود.



کلمات دیگر: