شرمسار یافتن خجلت کشیده یافتن
خجل یافتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خجل یافتن. [ خ َ ج ِ ت َ ] ( مص مرکب ) شرمسار یافتن. خجلت کشیده یافتن.شرم زده یافتن. شرمگین یافتن. خجل دیدن :
چوخسرو را بخواهش گرم دل یافت
مروت را در آن بازی خجل یافت.
چوخسرو را بخواهش گرم دل یافت
مروت را در آن بازی خجل یافت.
نظامی.
کلمات دیگر: