( مصدر ) در کنار گرفتن در آغوش کشیدن .
در بر کشیدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
در بر کشیدن. [ دَ ب َ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) در کنار گرفتن. در آغوش کشیدن :
چو لهراسب گفتار دستان شنید
براو آفرین کرد و در بر کشید.
بیخودی را چو حله در بر کش.
چو لهراسب گفتار دستان شنید
براو آفرین کرد و در بر کشید.
فردوسی.
خودپرستی چو حلقه بر درنه بیخودی را چو حله در بر کش.
خاقانی.
کلمات دیگر: