کلمه جو
صفحه اصلی

هجف

لغت نامه دهخدا

هجف. [ هََ ج َ ] ( ع مص ) گرسنه شدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || فروهشته گردیدن شکم کسی. ( منتهی الارب ). استرخاء بطن. ( اقرب الموارد ). || پراکنده شدن آنچه در زمین است. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

هجف. [ هَِج َف ف ] ( ع ص ) شترمرغ سالخورده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || درشت اندام گران سنگ از شترمرغ و از مردم. ( منتهی الارب ). جافی الثقیل من النعام و من الناس. ( اقرب الموارد ). || دراز سطبر و فراخ شکم. ( منتهی الارب ). الرغیب الجوف. ( اقرب الموارد ).

هجف . [ هََ ج َ ] (ع مص ) گرسنه شدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || فروهشته گردیدن شکم کسی . (منتهی الارب ). استرخاء بطن . (اقرب الموارد). || پراکنده شدن آنچه در زمین است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).


هجف . [ هَِج َف ف ] (ع ص ) شترمرغ سالخورده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || درشت اندام گران سنگ از شترمرغ و از مردم . (منتهی الارب ). جافی الثقیل من النعام و من الناس . (اقرب الموارد). || دراز سطبر و فراخ شکم . (منتهی الارب ). الرغیب الجوف . (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: