کلمه جو
صفحه اصلی

تسخین

فرهنگ فارسی

( مصدر )۱- گرم کردنبر گرمی چیزی افزودن. ۲- گرمی خوردن داروی گرم خوردن مقابل تبرید.
بمعنی کفش که در پا کنند .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - گرم کردن ، بر گرمی چیزی افزودن . ۲ - گرمی خوردن ، داروی گرم خوردن ، مق . تبرید.

لغت نامه دهخدا

تسخین. [ ت َ ] ( ع مص ) گرم کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ). ضد تبرید. ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ). گرم کردن که مقابل سرد کردن باشد. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).

تسخین. [ ت ِ ] ( ع اِ ) بمعنی کفش که در پا کنند. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).

تسخین . [ ت َ ] (ع مص ) گرم کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از المنجد) (از اقرب الموارد). ضد تبرید. (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). گرم کردن که مقابل سرد کردن باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).


تسخین . [ ت ِ ] (ع اِ) بمعنی کفش که در پا کنند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).


فرهنگ عمید

گرم کردن.


کلمات دیگر: