( مصدر )۱- گرم کردنبر گرمی چیزی افزودن. ۲- گرمی خوردن داروی گرم خوردن مقابل تبرید.
بمعنی کفش که در پا کنند .
بمعنی کفش که در پا کنند .
تسخین . [ ت َ ] (ع مص ) گرم کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از المنجد) (از اقرب الموارد). ضد تبرید. (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). گرم کردن که مقابل سرد کردن باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
تسخین . [ ت ِ ] (ع اِ) بمعنی کفش که در پا کنند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).