مترادف بزنگاه : دزدگاه، کمینگاه، کمینگه، لورگاه، مکمن، میعادگاه، وعده گاه، لحظه حساس
بزنگاه
مترادف بزنگاه : دزدگاه، کمینگاه، کمینگه، لورگاه، مکمن، میعادگاه، وعده گاه، لحظه حساس
فارسی به انگلیسی
proper moment, nick of time
crisis, crucial
مترادف و متضاد
دزدگاه، کمینگاه، کمینگه، لورگاه، مکمن
میعادگاه، وعدهگاه
لحظه حساس
۱. دزدگاه، کمینگاه، کمینگه، لورگاه، مکمن
۲. میعادگاه، وعدهگاه
۳. لحظه حساس
فرهنگ فارسی
جای زدن، جای دزدان وراهزنان، کنایه ازنظم یانثر
۱- جای زدن ۲- جای قطع طریق . ۳- موقع باریک و حساس . ۴- دبر. یا سر بزنگاه . آنجا که مچ طرف را بگیرند نقط. ضعف .
۱- جای زدن ۲- جای قطع طریق . ۳- موقع باریک و حساس . ۴- دبر. یا سر بزنگاه . آنجا که مچ طرف را بگیرند نقط. ضعف .
لحظۀ آغاز کنش اصلی در نمایش یا داستان
فرهنگ معین
(بِ زَ ) (اِمر. ) ۱ - جای راهزنی . ۲ - کنایه از: موقعیت حساس .
لغت نامه دهخدا
بزنگاه. [ ب ِ زَ ] ( اِ مرکب ) ( از: ب + زن + گاه ) جای مخوف و محل دزدان و رهزنان. ( آنندراج ). جائی که خوف رهزنان داشته باشد. ( از مصطلحات از غیاث اللغات ). جای قطع طریق. ( فرهنگ فارسی معین ). جای سرقت. جای قطاع طریق در راه ها. گزک. ( یادداشت بخط دهخدا ) :
لب شکوه را کی دهد راه حرف
هجوم سخن در بزنگاه حرف.
- سر بزنگاه ؛ درست در مکان مساعد و لحظه مساعد. آنجا که مچ طرف را بگیرند. نقطه ضعف. ( فرهنگ فارسی معین ). سر وقت. بموقع. موقع مساعد.
|| کنایه از دبر. ( آنندراج ). دبر. ( فرهنگ فارسی معین ) :
هرکه را شوق صحبتت چسپید
بوصالت چو احتلام رسید
نیست دشوارتر از این راهی
کس ندیده چنین بزنگاهی.
لب شکوه را کی دهد راه حرف
هجوم سخن در بزنگاه حرف.
محمدسعید اشرف ( از آنندراج ).
|| جای زدن. || گاه زدن. ( یادداشت بخط دهخدا ). || درست و تمام وقت کاری که در فوت آن زیان باشد. محل مساعد با مقصود. زمان مساعد. مکان مساعد. وضع مساعد با عنوان کردن منظوری. ( یادداشت بخط دهخدا ). در محاوره است که حالا بزنگاهش رسیده ایم یعنی به مخ آن کار رسیده ایم. ( آنندراج ). موقع باریک و حساس. ( فرهنگ فارسی معین ).- سر بزنگاه ؛ درست در مکان مساعد و لحظه مساعد. آنجا که مچ طرف را بگیرند. نقطه ضعف. ( فرهنگ فارسی معین ). سر وقت. بموقع. موقع مساعد.
|| کنایه از دبر. ( آنندراج ). دبر. ( فرهنگ فارسی معین ) :
هرکه را شوق صحبتت چسپید
بوصالت چو احتلام رسید
نیست دشوارتر از این راهی
کس ندیده چنین بزنگاهی.
شفیع اثر ( از آنندراج ).
فرهنگ عمید
۱. جای زدن.
۲. [عامیانه] موقعیت حساس یا مناسب: سر بزنگاه پیدایش شد.
۳. [مجاز] آن قسمت از نظم یا نثر که شاعر و نویسنده مطلب و مقصود خود را در آنجا بیان کند.
۲. [عامیانه] موقعیت حساس یا مناسب: سر بزنگاه پیدایش شد.
۳. [مجاز] آن قسمت از نظم یا نثر که شاعر و نویسنده مطلب و مقصود خود را در آنجا بیان کند.
دانشنامه عمومی
بزنگاه عنوان مجموعه ای تلویزیونی به کارگردانی رضا عطاران و بر پایهٔ فیلم نامه ای از سروش صحت و ایمان صفایی ساخته و در ماه رمضان سال ۱۳۸۷ از شبکه سوم ایران پخش شده است.
بزنگاه، مثل هیچ کس، خواب زده و مأمور بدرقه؛ به ترتیب بعد از افطار (خبرگزاری فارس)
این سریال (مطابق با آنچه در تیتراژ آن آمده) به حسن حامد هنرمند برجسته تئاتر و استاد رضا عطاران تقدیم شده است.
این مجموعه داستان مردی معتاد به نام نادر (رضا عطاران) است که به همراه دخترش درسا (نیکی نصیریان) در کرج زندگی می کند و از همسرش مریم (فریده فرامرزی) طلاق گرفته است. پس از فوت پدرش اوس احمد (احمد پورمخبر)، او و برادرش صابر (حمید لولایی)، خواهرش بهجت (مرجانه گلچین)، و شوهرخواهرش توفیق (غلامرضا نیکخواه) بر سر تقسیم ارث و میراث پدری که یک خانه و یک نانوایی است به اختلاف برمی خورند.
سعید ضیائی
بزنگاه، مثل هیچ کس، خواب زده و مأمور بدرقه؛ به ترتیب بعد از افطار (خبرگزاری فارس)
این سریال (مطابق با آنچه در تیتراژ آن آمده) به حسن حامد هنرمند برجسته تئاتر و استاد رضا عطاران تقدیم شده است.
این مجموعه داستان مردی معتاد به نام نادر (رضا عطاران) است که به همراه دخترش درسا (نیکی نصیریان) در کرج زندگی می کند و از همسرش مریم (فریده فرامرزی) طلاق گرفته است. پس از فوت پدرش اوس احمد (احمد پورمخبر)، او و برادرش صابر (حمید لولایی)، خواهرش بهجت (مرجانه گلچین)، و شوهرخواهرش توفیق (غلامرضا نیکخواه) بر سر تقسیم ارث و میراث پدری که یک خانه و یک نانوایی است به اختلاف برمی خورند.
سعید ضیائی
wiki: بزنگاه
فرهنگستان زبان و ادب
{point of attack} [هنرهای نمایشی] لحظۀ آغاز کنش اصلی در نمایش یا داستان
پیشنهاد کاربران
milestone
کلمات دیگر: