cook
پزیدن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
پختن
( پزید پزد خواهد پزید بپز پزنده پزا پزیده پزش ). ( مصدر ) ۱- پخته شدن . ۲- رسیدن ( میوه ). ۳- ( مصدر ) پختن .
( پزید پزد خواهد پزید بپز پزنده پزا پزیده پزش ). ( مصدر ) ۱- پخته شدن . ۲- رسیدن ( میوه ). ۳- ( مصدر ) پختن .
فرهنگ معین
(پَ دَ ) (مص ل . ) ۱ - پخته شدن . ۲ - رسیدن (میوه ).
لغت نامه دهخدا
پزیدن. [ پ َ دَ ] ( مص ) پختن. پخته شدن :
هر میوه که در باغ جهان بد همه پخته ست
ای غوره چون سنگ نخواهی تو پزیدن.
پزیدن. [ پ ُ دَ ] ( مص ) نشکنج گرفتن. ( فرهنگ شعوری ).
پزیدن. [ پ ُ زِ دُ ] ( اِخ ) رب النوع دریا در اساطیر یونان قدیم و آن با نپتونس رومیان یکی است.
هر میوه که در باغ جهان بد همه پخته ست
ای غوره چون سنگ نخواهی تو پزیدن.
مولوی.
پزیدن. [ پ ُ دَ ] ( مص ) نشکنج گرفتن. ( فرهنگ شعوری ).
پزیدن. [ پ ُ زِ دُ ] ( اِخ ) رب النوع دریا در اساطیر یونان قدیم و آن با نپتونس رومیان یکی است.
پزیدن . [ پ َ دَ ] (مص ) پختن . پخته شدن :
هر میوه که در باغ جهان بد همه پخته ست
ای غوره ٔ چون سنگ نخواهی تو پزیدن .
هر میوه که در باغ جهان بد همه پخته ست
ای غوره ٔ چون سنگ نخواهی تو پزیدن .
مولوی .
پزیدن . [ پ ُ دَ ] (مص ) نشکنج گرفتن . (فرهنگ شعوری ).
پزیدن . [ پ ُ زِ دُ ] (اِخ ) رب النوع دریا در اساطیر یونان قدیم و آن با نپتونس رومیان یکی است .
فرهنگ عمید
= پختن
پختن#NAME?
کلمات دیگر: