کلمه جو
صفحه اصلی

هجل

لغت نامه دهخدا

هجل. [ هََ] ( ع مص ) چشم گردانیدن زن تا اشاره کند مردی را. ( منتهی الارب ). گردانیدن چشم تا غمزه کند بدان مرد را. ( اقرب الموارد ). || انداختن چیزی را. ( منتهی الارب ). افکندن نی یا دیگر چیز را. ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) زمین هموار پست میان کوه یا عام است. ج ، اهجال ، هِجال ، هُجول ، هجلات. ( منتهی الارب ). زمین مطمئن و گویند زمین مغاک پست و گشاده میان کوهها که نوردیدنگاه آن مطمئن و سخت بود. ( اقرب الموارد ).

هجل. [ هَُ ج ُ ] ( ع ص ) تنگ : طریق هجل ؛ راه تنگ.( منتهی الارب ). الطریق غیرالملحوب. ( اقرب الموارد ).

هجل . [ هََ] (ع مص ) چشم گردانیدن زن تا اشاره کند مردی را. (منتهی الارب ). گردانیدن چشم تا غمزه کند بدان مرد را. (اقرب الموارد). || انداختن چیزی را. (منتهی الارب ). افکندن نی یا دیگر چیز را. (اقرب الموارد). || (اِ) زمین هموار پست میان کوه یا عام است . ج ، اهجال ، هِجال ، هُجول ، هجلات . (منتهی الارب ). زمین مطمئن و گویند زمین مغاک پست و گشاده میان کوهها که نوردیدنگاه آن مطمئن و سخت بود. (اقرب الموارد).


هجل . [ هَُ ج ُ ] (ع ص ) تنگ : طریق هجل ؛ راه تنگ .(منتهی الارب ). الطریق غیرالملحوب . (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: