( اسم ) ۱- سوراخ ( عموما ) . ۲- سوراخ تنور ( خصوصا ) .
برینک برین .
برینک برین .
برینه . [ ب َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) منسوب به بَر. برین . (یادداشت دهخدا). و رجوع به بَرین شود.
برینه . [ ب ِ ن َ / ن ِ ] (اِ) هر سوراخ عموماً وسوراخ تنور خصوصاً. (برهان ). بِرین . در لهجه ٔ خراسان ، منفذ و سوراخی است که در پایین تنور و کندو و «پرخو» می گذارند. و رجوع به بِرین شود. || آلتی مسطح از چوب که در زیر آن خارهای آهنین دارد و آنگاه که باران زمین را سَربَست می کند و زمین سِلّه می بندد به گاو می بندند و بر زمین مرور میدهند تا زمین را کمی خارش دهد و تخمها را که قادر به روئیدن در آن زمین نیستند قدرت سر زدن و بیرون آمدن دهد، بیشتر این کار را برای زراعت پنبه کنند. (یادداشت دهخدا).
ناصرخسرو.
برهنه – لخت – عریان