استسقایی، خیزدار، متورم، پف الود
پف الود
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
( پف آلود ) ( صفت ) ۱- باد کرده آماس کرده ورم کرده . ۲- آماسیده روی .
فرهنگ معین
( پف آلود ) ( ~. ) (ص مف . ) = پف آلود. پف - آلود: ۱ - بادکرده ، ورم کرده . ۲ - آماسیده روی .
فرهنگ عمید
پف کرده، ورم کرده، آماسیده، پُرباد.
کلمات دیگر: