( مصدر ) نا امید گردیدن . ۲ - ناسپاس گشتن کافر شدن . ۴ - ناکامی ناامیدی . ۵ - زیانکاری .
خیبت
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(خَ یا خِ بَ ) [ ع . خیبة ] (اِمص . ) ۱ - ناامیدی . ۲ - زیانکاری .
لغت نامه دهخدا
خیبت. [ خ َ ب َ ] ( ع اِمص ) خسران. زیان کاری. ( یادداشت مؤلف ). خیبة. || نومیدی. ناکامی. ناکامروایی. ( یادداشت مؤلف ) : کفشگر در معرض تعارض دو حال سر تفکر بگریبان حیرت فرو برد حال قدیم از سفاهت و بدیها او را ترهیب و تهدید می نماید و غریمت خود یاد می کند خیبت و نومیدی مقرر می کند... ( از ترجمه محاسن اصفهان ). خیبت و نومیدی مقرر شد. ( از ترجمه محاسن اصفهان ).
خیبة. [ خ َ ب َ ] ( ع مص ) ناامید گردیدن. || زیان کار شدن. || کافر و ناسپاس گردیدن. || نرسیدن بمطلوب. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
خیبة. [ خ َ ب َ ] ( ع اِمص ) نومیدی. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
- امثال :
الهیبة خیبة ؛ چون بترسی بنومیدی بازگردی. ( منتهی الارب ).
- خیبة لزید ؛ دعای بد است مر زید را. ( منتهی الارب ).
خیبة. [ خ َ ب َ ] ( ع مص ) ناامید گردیدن. || زیان کار شدن. || کافر و ناسپاس گردیدن. || نرسیدن بمطلوب. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
خیبة. [ خ َ ب َ ] ( ع اِمص ) نومیدی. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
- امثال :
الهیبة خیبة ؛ چون بترسی بنومیدی بازگردی. ( منتهی الارب ).
- خیبة لزید ؛ دعای بد است مر زید را. ( منتهی الارب ).
خیبت . [ خ َ ب َ ] (ع اِمص ) خسران . زیان کاری . (یادداشت مؤلف ). خیبة. || نومیدی . ناکامی . ناکامروایی . (یادداشت مؤلف ) : کفشگر در معرض تعارض دو حال سر تفکر بگریبان حیرت فرو برد حال قدیم از سفاهت و بدیها او را ترهیب و تهدید می نماید و غریمت خود یاد می کند خیبت و نومیدی مقرر می کند... (از ترجمه ٔ محاسن اصفهان ). خیبت و نومیدی مقرر شد. (از ترجمه ٔ محاسن اصفهان ).
فرهنگ عمید
۱. ناامیدی.
۲. زیان کاری.
۲. زیان کاری.
کلمات دیگر: