کلمه جو
صفحه اصلی

اذناب

فرهنگ فارسی

دمها، دنباله ها، جمع ذنب ، اذناب الناس: حواشی وخدم وپیروان، مردم پست، مردم کم پایه، گناه کردن
( اسم ) جمع : ذنب . ۱ - دمها دنبالها ۲ - بندگان و کنیزکان و لواحق حواشی و خدم . ۳ - سپس روندگان . یا اذناب ناس . مردم کم پایه مردمان حقیر عوام الناس سفل. مردم .
گناه کردن

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ ذَنَب . ۱ - دم ها، دنبال ها. ۲ - بندگان ، کنیزکان .

لغت نامه دهخدا

اذناب. [ اِ ] ( ع مص ) گناه کردن. ( تاج المصادر بیهقی ).

اذناب. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ ذَنَب. دُمها. دنبالها. || اذناب ناس ؛ مردم کم پایه. مردمان حقیر. اسافل ناس. عوام الناس.ذنبات. اتباع. سَفَله مردم. مقابل نواصی قوم :5 امیرالمؤمنین اعزازها ارزانی داشتی... تا... بمدینةالسلام رویم و غضاضتی که جاه خلافت را میباشد از گروهی اذناب... دور کنیم. ( تاریخ بیهقی ). این خداوند بسیار اذناب را بتخت خود راه داده است و گستاخ کرده. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 148 ). و خللی به اوساط و اذناب و اطراف و حواشی آن راه نتوانست یافت. ( کلیله و دمنه ). مهتران... قصد زیردستان و اذناب در مذهب سیادت محظور شناسند. ( کلیله و دمنه ). اذناب و اتباع قوم ازین سخن سر باززدند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 149 ). فتنه اذناب و ارباب عیث و فساد به آخر رسید. ( ترجمه تاریخ یمینی نسخه خطی ). || بندگان و کنیزکان و لواحق. ( غیاث اللغات ). حواشی و خدم :5 اذناب حشم و اتباع خدم را به تسبیب بر سر عمال کرد تا به اِرهاق هرچه تمامتر و شنیعتر مالهای بسیار از ایشان حاصل کردند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 364 ). چون رحل و ثقل او روان شد اوباش و اراذل قوم دست تعدی و تطاول به اذناب حشم او دراز کردند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 207 ). کافرراه مطاولت در محاربت و مصاولت پیش گرفت تا اذناب لشکر و رجاله حشم او که بر عقب می آمدند برسند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 245 ). || سپس روندگان.

اذناب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ذَنَب . دُمها. دنبالها. || اذناب ناس ؛ مردم کم پایه . مردمان حقیر. اسافل ناس . عوام الناس .ذنبات . اتباع . سَفَله ٔ مردم . مقابل نواصی قوم :5 امیرالمؤمنین اعزازها ارزانی داشتی ... تا... بمدینةالسلام رویم و غضاضتی که جاه خلافت را میباشد از گروهی اذناب ... دور کنیم . (تاریخ بیهقی ). این خداوند بسیار اذناب را بتخت خود راه داده است و گستاخ کرده . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 148). و خللی به اوساط و اذناب و اطراف و حواشی آن راه نتوانست یافت . (کلیله و دمنه ). مهتران ... قصد زیردستان و اذناب در مذهب سیادت محظور شناسند. (کلیله و دمنه ). اذناب و اتباع قوم ازین سخن سر باززدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 149). فتنه ٔ اذناب و ارباب عیث و فساد به آخر رسید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی نسخه ٔ خطی ). || بندگان و کنیزکان و لواحق . (غیاث اللغات ). حواشی و خدم :5 اذناب حشم و اتباع خدم را به تسبیب بر سر عمال کرد تا به اِرهاق هرچه تمامتر و شنیعتر مالهای بسیار از ایشان حاصل کردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 364). چون رحل و ثقل او روان شد اوباش و اراذل قوم دست تعدی و تطاول به اذناب حشم او دراز کردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 207). کافرراه مطاولت در محاربت و مصاولت پیش گرفت تا اذناب لشکر و رجاله ٔ حشم او که بر عقب می آمدند برسند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 245). || سپس روندگان .


اذناب . [ اِ ] (ع مص ) گناه کردن . (تاج المصادر بیهقی ).


فرهنگ عمید

۱. افراد فرودست.
۲. اطراف، کناره ها.
۳. بندگان، خادمان.


کلمات دیگر: