بزنگ
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( اسم ) غلق در خانه کلید مفتاح بژنگ .
غلق در خانه در بند و قفل .
غلق در خانه در بند و قفل .
فرهنگ معین
(بَ زَ ) ( اِ. ) کلید.
لغت نامه دهخدا
بزنگ. [ ب َ زَ ] ( اِ ) غلق در خانه. ( برهان ) ( انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ). دربند و قفل. ( ناظم الاطباء ). || کلیدکه بعربی مفتاح خوانند. ( برهان ). بمعنی کلید است و مصحف شده. ( انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ). کلید. ( ناظم الاطباء ). بژنگ. ( برهان ). || ذخیره. ( شرفنامه منیری ). اما به این معنی جای دیگر دیده نشد.
بزنگ.[ ب ُ زُ ] ( اِخ ) ولایتی است که قطب جنوبی آنجا نموده می شود. ( شرفنامه منیری ). اما جای دیگر دیده نشد.
بزنگ.[ ب ُ زُ ] ( اِخ ) ولایتی است که قطب جنوبی آنجا نموده می شود. ( شرفنامه منیری ). اما جای دیگر دیده نشد.
بزنگ . [ ب َ زَ ] (اِ) غلق در خانه . (برهان ) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). دربند و قفل . (ناظم الاطباء). || کلیدکه بعربی مفتاح خوانند. (برهان ). بمعنی کلید است و مصحف شده . (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). کلید. (ناظم الاطباء). بژنگ . (برهان ). || ذخیره . (شرفنامه ٔ منیری ). اما به این معنی جای دیگر دیده نشد.
بزنگ .[ ب ُ زُ ] (اِخ ) ولایتی است که قطب جنوبی آنجا نموده می شود. (شرفنامه ٔ منیری ). اما جای دیگر دیده نشد.
فرهنگ عمید
۱. زنگ.
۲. کوبۀ در خانه.
۳. کلید.
۲. کوبۀ در خانه.
۳. کلید.
دانشنامه عمومی
تماس بگیر
واژه نامه بختیاریکا
( بِزَنگ ) از اسامی زنانه
کلمات دیگر: