(تَ یِ ) [ ع . ] (مص م . ) روزگار گذرانیدن .
تزجیه
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
( تزجیة ) تزجیة. [ ت َ ج ِ ی َ ] ( ع مص ) روزگار گذاشتن. ( تاج المصادر بیهقی ). به نرمی راندن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کیف تزجی الایام ؛ ای کیف تدفعها. ( اقرب الموارد ) : اگر رغبتی هست تا ساعتی بمناولت آن تزجیة روزگار کنیم. ( مرزبان نامه ص 84 ). رکن الدین چون دید که در دست بجز خسران نخواهد داشت و در این مدت که به سوف و لعل تزجیة وقت میکرد. ( جهانگشای جوینی ).
تزجیة. [ ت َ ج ِ ی َ ] (ع مص ) روزگار گذاشتن . (تاج المصادر بیهقی ). به نرمی راندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کیف تزجی الایام ؛ ای کیف تدفعها. (اقرب الموارد) : اگر رغبتی هست تا ساعتی بمناولت آن تزجیة روزگار کنیم . (مرزبان نامه ص 84). رکن الدین چون دید که در دست بجز خسران نخواهد داشت و در این مدت که به سوف و لعل تزجیة وقت میکرد. (جهانگشای جوینی ).
فرهنگ عمید
۱. به نرمی دفع کردن و گذراندن.
۲. روزگار گذرانیدن.
۲. روزگار گذرانیدن.
کلمات دیگر: