برهیختن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ معین
(بَ تَ )(مص م . ) ب رکشیدن ، برآوردن .
لغت نامه دهخدا
برهیختن. [ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) ( از: پیشوند بر + هیخ = هنگ = تنگ اوستائی به معنی کشیدن + تن ، پسوند مصدری ) برکشیدن. برآوردن. ( برهان ). برآهیختن. || تربیت کردن و آموختن. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به برهختن شود.
فرهنگ عمید
۱. برکشیدن، برآوردن.
۲. ادب کردن، تربیت کردن.
۲. ادب کردن، تربیت کردن.
کلمات دیگر: