کلمه جو
صفحه اصلی

تریبه

فرهنگ معین

(تَ بَ یا بِ ) [ ع . تریبة ] (اِ. ) استخوان سینه ، جناغ ، ج . ترایب . (ترائب . )

لغت نامه دهخدا

( تریبة ) تریبة. [ت َ ب َ ] ( ع اِ ) واحد ترائب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). استخوان سینه. ( زمخشری ) ( از المنجد ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). واحد ترائب و آن استخوان سینه است. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به ترائب شود.

تریبة. [ ت ُ رَ ب َ ]( اِخ ) موضعی است به یمن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). صاحب تاج العروس آرد: قریه ای است نزدیک زبید در یمن و در آن آرامگاه ولی مشهور طلحةبن عیسی بن اقبال که به هتار معروف میباشد و من آن را چندین بار زیارت کردم و او را کرامات معروفی است. ( از تاج العروس ).

تریبة. [ ت ُ رَ ب َ ](اِخ ) موضعی است به یمن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). صاحب تاج العروس آرد: قریه ای است نزدیک زبید در یمن و در آن آرامگاه ولی مشهور طلحةبن عیسی بن اقبال که به هتار معروف میباشد و من آن را چندین بار زیارت کردم و او را کرامات معروفی است . (از تاج العروس ).


تریبة. [ت َ ب َ ] (ع اِ) واحد ترائب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). استخوان سینه . (زمخشری ) (از المنجد) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). واحد ترائب و آن استخوان سینه است . (از اقرب الموارد). و رجوع به ترائب شود.


ترئبة. [ ت َ ءِ ب َ ] (ع مص ) (از «رب ء») بردن و دور گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اذهاب . (اقرب الموارد) (المنجد).


( ترئبة ) ترئبة. [ ت َ ءِ ب َ ] ( ع مص ) ( از «رب ء» ) بردن و دور گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). اذهاب. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ).


کلمات دیگر: