( اسم ) خم شده مایل .
خیده
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(دِ ) (ص مف . ) خمیده .
لغت نامه دهخدا
خیده. [ دَ / دِ ] ( ن مف ) کج شده. خمیده. خم گردیده. ( ناظم الاطباء ) :
الا تا ماه نوخیده کمان است
سپر گردد مه داه و چهارا.
جهان آتش وجودت پشم خیده
نمانده پشم ز آتش آرمیده.
الا تا ماه نوخیده کمان است
سپر گردد مه داه و چهارا.
ابوشکوربلخی.
|| حلاجی شده. ( ناظم الاطباء ) : جهان آتش وجودت پشم خیده
نمانده پشم ز آتش آرمیده.
عطار ( از آنندراج ).
فرهنگ عمید
۱. کج، خمیده، خم شده: الا تا ماه نو خیده کمان است / سپر گردد مه داه و چهارا (ابوشکور:شاعران بی دیوان: ۸۳ ).
۲. ویژگی پشم و پنبۀ زده شده: وجود آتش، جهان چون پشم خیده / نمانده پشم و آتش آرمیده (عطار۱: ۱۵۵ ).
۲. ویژگی پشم و پنبۀ زده شده: وجود آتش، جهان چون پشم خیده / نمانده پشم و آتش آرمیده (عطار۱: ۱۵۵ ).
کلمات دیگر: