یزدان فر
یزدان فره
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
یزدان فره. [ ی َ ف َرْ رَ / ف َرْ رِ ] ( ص مرکب ) یزدان فر. ( یادداشت مؤلف ).
- یزدان فره ایرانشهر ؛ فره ایزدی کشور ایران. ( یادداشت مؤلف ) : اگر یزدان فره ایرانشهر به یاری ما رسد ببوختیم و به نیکی و خوبی رسیم. ( کارنامه اردشیر بابکان ص 12 ). ورجوع به یزدان شود.
- یزدان فره ایرانشهر ؛ فره ایزدی کشور ایران. ( یادداشت مؤلف ) : اگر یزدان فره ایرانشهر به یاری ما رسد ببوختیم و به نیکی و خوبی رسیم. ( کارنامه اردشیر بابکان ص 12 ). ورجوع به یزدان شود.
کلمات دیگر: