ترخان فرمودن بمنصب ترخانی رسانیدن
ترخان کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ترخان کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ترخان فرمودن. بمنصب ترخانی رسانیدن :
به شکر آن دو هفته ماه تابان
سپه را کرد چندین سال ترخان.
به شکر آن دو هفته ماه تابان
سپه را کرد چندین سال ترخان.
یحیی بن سیبک نیشابوری.
و رجوع به ترخان فرمودن و ترخان و ترخانی شود.کلمات دیگر: