مرد کلان بینی
خشام
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خشام. [ خ ُ ] ( ع مص ) افتادن غضروفها که میان دماغ و بینی کسی است. خشم. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). رجوع به خشم شود.
خشام. [ خ ُ ] ( ع اِ ) شیر بیشه. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ).
خشام. [ خ ُ ] ( ع ص ) آنکه بینی وی کلان و ستبر باشد . ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). || کوه بلند که بینی آن ستبر باشد. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ).
خشام. [ خ ُش ْ شا ] ( ع ص ) مرد کلان بینی. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ).
خشام. [ خ ُ ] ( ع اِ ) شیر بیشه. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ).
خشام. [ خ ُ ] ( ع ص ) آنکه بینی وی کلان و ستبر باشد . ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). || کوه بلند که بینی آن ستبر باشد. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ).
خشام. [ خ ُش ْ شا ] ( ع ص ) مرد کلان بینی. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ).
خشام . [ خ ُ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
خشام . [ خ ُ ] (ع ص ) آنکه بینی وی کلان و ستبر باشد . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). || کوه بلند که بینی آن ستبر باشد. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
خشام . [ خ ُ ] (ع مص ) افتادن غضروفها که میان دماغ و بینی کسی است . خشم . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). رجوع به خشم شود.
خشام . [ خ ُش ْ شا ] (ع ص ) مرد کلان بینی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
دانشنامه عمومی
خشام (به عربی: خشام) یک شهرک در سوریه است که در استان دیر الزور واقع شده است. خشام ۷٬۰۲۱ نفر جمعیت دارد.
فهرست شهرهای سوریه
فهرست شهرهای سوریه
wiki: خشام
کلمات دیگر: