چینور.[ وَ ] ( ص ) چینوار. راست. ( فرهنگ شعوری ج 2 ص 347 ).
چینور. [ وَ ] ( اِخ ) دیگرگون شده کلمه چینود است. پل صراط. رجوع به چینود شود.
چینور. [ وَ ] ( اِخ ) دیگرگون شده کلمه چینود است. پل صراط. رجوع به چینود شود.
چینور. [ وَ ] (اِخ ) دیگرگون شده ٔ کلمه ٔ چینود است . پل صراط. رجوع به چینود شود.
چینور.[ وَ ] (ص ) چینوار. راست . (فرهنگ شعوری ج 2 ص 347).