چین برداشتن . و شکن یافتن
چین گرفتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
چین گرفتن. [ گ ِ رِ ت َ] ( مص مرکب ) چین برداشتن. و شکن یافتن :
دم خون چو رود مهین هین گرفت
ز غم چهره شاه چین چین گرفت.
دم خون چو رود مهین هین گرفت
ز غم چهره شاه چین چین گرفت.
اسدی.
کلمات دیگر: