ترسخی. [ ت َ س ُ ] ( ص نسبی ) منسوب به ترسخ که قریه ای است از نواحی بغداد. رجوع به ترسخ و ماده بعد شود.
ترسخی. [ ت َ س ُ ] ( اِخ ) عنان بن مردک الترسخی ، مکنی به ابوعبداﷲ. وی در بغداد اقامت جست و بدانجا مؤذن بود و از ابوبکر احمدبن علی الطریثیثی و ابومنصور محمدبن احمدبن علی الخیاط المقری روایت کند و ابوسعد از وی حدیث نوشت. وی پس از سال 537 هَ. ق. درگذشت. ( از معجم البلدان ).
ترسخی. [ ت َ س ُ ] ( اِخ ) عنان بن مردک الترسخی ، مکنی به ابوعبداﷲ. وی در بغداد اقامت جست و بدانجا مؤذن بود و از ابوبکر احمدبن علی الطریثیثی و ابومنصور محمدبن احمدبن علی الخیاط المقری روایت کند و ابوسعد از وی حدیث نوشت. وی پس از سال 537 هَ. ق. درگذشت. ( از معجم البلدان ).